



به گزارش خبرنگار تابان تربت؛ تقریباً در هیچ یک از منابع مربوط به انقلاب نامی از مردم تربت حیدریه و قیام پیروزمندانه آنها در 9 دی 1357 و 43 روز زودتر از دیگر نقاط کشور ندیدم، به همین جهت برای تکمیل این قسمت شروع به جمع آوری اطلاعات از طریق مصاحبه با افراد آگاه در این زمینه کرده و تمام دیدگاهها را در نظر گرفتم.
برای ورود به حوادث رخ داده در 9 دی 1357 تربت حیدریه ابتدا به جرقه های اصلی و اقداماتی که در شهر صورت گرفت تا زمینه این پیروزی به وجود آید می پردازیم.
یکی از پیشکسوتان انقلاب در این خصوص می گوید: یکی از این اتفاقات وقوع زلزله طبس بود که در سال 1357 به وقوع پیوست و خسارت های مالی و جانی زیادی به مردم آن دیار وارد کرد، با توجه به حس نوع دوستی ایرانیان، مردم کشور شروع به فرستادن کمک به آن شهر کردند.
محمد اسمافیل زاده گفت: تربت حیدریه از نظر جغرافیایی یکی از نقاطی بود که بسیاری از مردم برای رساندن کمک هایشان باید از آن عبور می کردند، لذا چادر هایی در میدان مجسمه (شهدای کنونی) برپا شده بود که محلی بود برای استراحت و پذیرایی از روحانیون و مردمی که قصد رفتن به طبس و کمک به مردم آنجا را داشتند.
وی افزود: در این زمان بود که مردم تربت حیدریه با روحانیون و افراد مطلع دیگر در تماس بیشتری قرار گرفتند و با هم به گفتگو پرداختند و از طریق این مسافرین به نوارهای سخنرانی امام دست پیدا کردند.
دیگر پیشکسوت انقلاب خاطر نشان می کند: علاوه بر این تعدادی از مردم تربت حیدریه هم جهت کمک عازم طبس شدند و شاید بتوان گفت اولین کمک¬های رسیده به دست مردم طبس از تربت حیدریه بود، در طبس هم چادر هایی بر پا بود که روحانیون چادرهای مخصوص به خود را داشتند که مردم تربت حیدریه هم با آنها در تماس بودند و از سخنان و اطلاعات آنها استفاده می کردند و بعد از برگشتن به شهرشان آنها را در اختیار دیگران قرار می دادند.
کاظم جلیلی افزود: اتفاق دیگری که همزمان با وقوع زلزله طبس در تربت حیدریه رخ داد آشکار شدن عکس هایی در خصوص جشن های 2500 ساله شاهنشاهی بود که در سال 1350 از تاریخ 20 تا 26 مهر، به مدت یک هفته، در تخت جمشید برپا شده بود، این عکس ها را مسافرین با خود به تربت حیدریه آوردند و در میان مردم پخش کردند.
یکی دیگر از پیشکسوتان انقلاب نقل می کند: البته در این جشن چند نفر هم از تربت حیدریه دعوت شده بودند آقایان اصغر حداد، خسرو زندیه، جلیل ناصحی که به همراه پدرشان به شیراز رفته بودند، بعد از برگشت از این جشن آن را بسیار رقت آمیز خواندند و اقداماتی را که در این جشن صورت گرفته بود توضیح دادند و از هزینه های گزافی که صرف این جشن شده بود مباحثی را برای مردم مطرح می کردند.
جلیل ناصحی می افزاید: وقتی که عکس های این جشن به دست مردم رسید، همه با حیرت تمام به این عکسها می نگریستند و این بحث مطرح شد که هزینه این جشن را تولیت آستان قدس رضوی پرداخته است که بر خشم مردم افزوده شد و این مطلب نقل محافل شده بود و نفرت مردم نسبت به شاه را مضاعف کرده بود.
وی افزود: همچنین عکس فرح پهلوی با کارتر هم در شهر پخش شد که بر خشم و نفرت بیشتر مردم از این خاندان افزود. این رخداد جرقه ای شد برای سخنرانی سخنرانان که اولین سخنران شهرمان آقای فرزانه بودند که از گناباد به تربت می آمدند و در منزل آقای پاک سرشت سکونت داشتند.
او می گوید: همچنین آقایان حسن ربانی و جلال رفیعی شب ها در منازل جلساتی بر پا می کردند وسطح آگاهی مردم را بالا می بردند.
اسماعیل زاده می گوید: اتفاق دیگری که باعث حرکتی در تربت حیدریه شد مرگ دکتر شریعتی بود، بعد از فوت ایشان و به خاک سپاری در سوریه، دانشجویان مشهد حرکتی را انجام دادند که این حرکت به صورت خزنده و کند به تربت هم رسید.
یکی از مهمترین جرقه های انقلاب در تربت حیدریه، که تمامی افرادی که با آنها مصاحبه کردم و به آن اذعان داشتند، برگزاری مراسم چهلم شهدای شهرهای دیگر بود که در تربت حیدریه انجام می شد، تمام این مراسم در مسجد جامع برگزار و سخنرانانی از داخل و خارج از شهر در این مراسم ها شرکت کردند.
پیشکسوتان انقلاب می گویند: سخنرانان آقایان: عبدالله امامی، سید حسن ربانی، سید عبدالکریم هاشمی نژاد و محمد باقر فرزانه بودند و در آخر هر مجلس نیروهای شهربانی می ریختند و مجلس را به هم می زدند و سخنرانان را با خود به شهربانی می بردند و بعد از گرفتن یک تعهد آنها را آزاد می کردند.
نخستین شهید انقلاب در تربت حیدریه
روز یازدهم آذر1357 مقارن با اول محرم، دسته های عزاداری از محله های مختلف آغاز می شد و در میدان مرکزی انسجام می یافت، نخستین شهید همشهری ما در یکی از همین دسته های عزاداری به شهادت رسید، شهید رضا عسکری که همراه دسته ای از انقلابیون شعار « الله اکبر، خمینی رهبر» سر می داد که مورد هجوم ماموران رژیم واقع شد و یکی از ماموران رژیم به سوی او تیراندازی کرد، پیکرش توسط مردم به بیمارستان انتقال داده شد.
همان شب عده ای از مردم به همراه بستگان شهید عسکری، در خانه یکی از روحانیون (مرحوم حجۀ السلام امامی) جلسه ای تشکیل داده و مقدماتی برای تشییع جنازه باشکوه آن شهید تدارک دیده شد.
جمعی از انقلابیون صبح به همراه حجه السلام امامی به منزل شهید عسکری رفتند، اقوام و بستگان و همسایه های شهید نیز حضور داشتند، شهر تربت تا آن روز، چنین اجتماع عظیمی را بر خود ندیده بود. جمعیت انسجامی پیدا کرد.
جمعیت، چون سیلی خروشان به حرکت درآمد؛ با شعارهایی که زمین و زمان را به لرزه در می آورد، با طنینی هماهنگ در خیابان ها به راه افتاد.
قائم مقام نماینده ولی فقیه در بنیاد مسکن انقلاب اسلامی که آن روز ها یکی از مبارزین این دیار بشمار می رفت می گوید: سفارش کردم که پیش از آغاز تشییع جنازه، درب ژاندارمری را ببندند و از نیروهای ژاندارمری نیز کسی درآن حوالی ظاهر نشود، کمی زودتر از رسیدن جمعیت به جلوی ژاندارمری مراجعه کردم. از دیدن وضع کمی رعشه ای غرور آمیز وجودم را فراگرفت. زیرا در دوسوی پایه درب بسته ژاندارمری پارچه های سیاه کشیده شده بود که روی آنها دو تصویر بزرگ و باشکوه امام خمینی(ره) چسبانده شده بود.
حجت الاسلام محمدعلی رضایی می افزاید: در وجودم انقلابی برپا و اشک شوق در چشمانم حلقه زد، رئیس ژاندارمری را دعا کردم، مردم هنگامی که به این محل رسیدند و ظاهر قداست آمیز ژاندارمری را دیدند شعار کوبنده و درعین حال صمیمانه آنها به این مضمون بلند شد: « خمینی رهبر ماست / ارتش برادر ماست».
وی گفت: در نهایت پیکر شهید عسکری تا گورستان شیرین، باشکوه و عظمت کم نظیری تشییع و به خاک سپرده شد. ازآن تاریخ، نام قبرستان تربت به «بهشت عسکری » تغییر یافت.
اناهای قسمت اول/
!!تــوجـه
- لطفا نظرات خود را فقط در مورد همین مطلب بنویسید
- لطفا نظرات خود را به فارسی تایپ نمایید
- لطفا سعی کنید نظرتان مختصر و مفید باشد
- به نظرات دیگر کاربران احترام بگذارید