به گزارش تابان تربت؛ ساعت حدود ۱۰ دقیقه بامداد است و در حاشیه میدان مرکزی تربت حیدریه، راننده پراید وانت مشکی در اتاق خودروی خود را بالا زده است، نزدیک تر که می شوم تصاویری از کتاب هایی را که در قفسه های کوچک پشت این کتابخانه سیار قرار گرفته است می بینم، این کتاب فروشی سیار توجه من را به خود جلب می کند و باعث می شود دقایقی به گفت وگو با این مرد علاقه مند به کتاب و کتاب خوانی بپردازم.
محمد کاملان صاحب کتاب فروشی سیار متولد ۱۳۶۰ است و تقریبا به همه شهرهای استان های خراسان رضوی، شمالی و جنوبی برای فروش کتاب سر می زند، از بیرجند گرفته تا گناباد و تربت حیدریه و از نیشابور، مشهد و قوچان گرفته تا فاروج و شیروان و بجنورد.
با وجود فضای مجازی ،مردم از کتاب روی برگرداندند
کاملان در پاسخ به سوال خبرنگار ما مبنی بر این که این روزها استقبال مردم از کتاب چگونه است؟ می افزاید: متاسفانه امروز آن قدر با افزایش قیمت بعضی اقلام روبه رو هستیم و مردم گرفتارتر از قبل هستند که به نظرم سطح کتاب خوانی و مطالعات شان پایین آمده است، اگر قبلا کتاب در رده چهارم سبد نیازهای خانواده بود ،حالا به سختی می توان جایگاهی برایش در ۱۰ ردیف اول سبد نیاز خانوار نیز پیدا کرد، متاسفانه مردم از کتاب روی برگردانده و به سمت مطالب اینترنتی و فضای مجازی رفته اند.
چهار سال است کتاب فروش سیار هستم
کاملان خاطر نشان می کند: این کار را چهار سال است که انجام می دهم و از انجام این کار فرهنگی بسیار خوشحال هستم، من خودم زمانی از کتاب زده شده بودم و علاقه ای به خواندن آن نداشتم اما چهار سال پیش در شرکتی که در آن جا مشغول به کار بودم با کتابی برخورد کردم و شروع کردم به خواندن آن و از همان جا علاقه ام به کتاب خواندن زیاد و زیاد تر شد و پشت سر هم کتاب های بعدی را خواندم و خواندم و بعد با یک انتشاراتی آشنا شدم و از کار کتاب خیلی خوشم آمد و وارد این عرصه شدم.
ماشین قسطی کتاب فروش سیار
وی می افزاید: با قرض و وام توانستم ماشینی بخرم، ابتدا کتاب ها را در شهر مشهد می فروختم تا این که به فکرم رسید به شهرستان ها هم سفر کنم و کتاب هایم را در آن جا هم بفروشم.
محمد می گوید: از شغلم راضی هستم و خدا را شاکرم اما با مخارجی مثل بنزین و استهلاک خودرو برای سفر به شهرستان ها و تمایل نداشتن مردم به خرید کتاب نسبت به قبل درصد سود کمتری از فروش کتاب نصیبم می شود، اما خوشحال هستم که با همین خودروی قسطی سفیر کتاب و کتاب خوانی در شهرهای خراسان بزرگ هستم.
به عشق گسترش فرهنگ کتاب خوانی شب ها در قوطی کبریت می خوابم
کاملان می افزاید: شب ها در سرما و گرما در ماشین می خوابم و حتی پایم را هم نمی توانم دراز کنم، شب در ماشین خوابیدن در این سوز و سرمای پاییز، سختی خودش را دارد اما خوشحالم که در شهرها می چرخم و به مردم اطلاع رسانی می کنم که هنوز فرهنگ کتاب و کتاب خوانی وجود دارد و باید جریان داشته باشد.
وی بیان داشت: شب ها داخل یک قوطی کبریت می خوابم و شب های زمستان از سرمای زیاد بیدار می شوم و مجبور هستم بخاری ماشین را چند دقیقه ای روشن کنم تا بتوانم یکی دو ساعتی بخوابم.
کار من مشکلات زیادی دارد، اما همه این ها به عشق گسترش فرهنگ کتاب و کتاب خوانی است و مطمئنا سایر شغل ها هم مسائل و مشکلات خودش را دارد، من خدا را شاکرم که در این مسیر افتاده ام بلکه بتوانم کمی برای فرهنگ این مرز و بوم مفید باشم و کتاب و کتاب خوانی را گسترش بدهم.
شاید یکی دو سال دیگر با تریلی کتاب به شهرها سفر کنم
این دوستدار کتاب می گوید: این که من کنار خیابان می ایستم و کتاب می فروشم دلیل اش شاید این باشد که فردی که در روز به دلیل مشغله کاری نمی تواند به کتاب فروشی مراجعه کند و کتاب مورد علاقه خود را بخرد، چشمش به ماشین من بیفتد و بیاید و از من کتاب بخرد.
کاملان می افزاید: اگر کتابی را شخصی بخواهد و موجود نداشته باشم، سفارش میگیرم و چند روز بعد برایش همان کتاب را می آورم.
محمد کاملان می گوید: استقبال خوب مردم تربت حیدریه و دیگر شهرها من را بر آن داشته که شاید یکی دو سال دیگر با تریلی کتاب به این جا بیایم.
آرزو می کنم مسئولان با من مدارا کنند
او از برخی مسئولان هم گله مند است و اظهار می دارد: متاسفانه برخی از مسئولان با من همکاری نمی کنند، شاید گفتن این حرف برایم دردسر داشته باشد اما آن چیزی که در دلم هست را این جا میگویم، بعضی ازسازمان های دولتی با این که مراحل قانونی مربوط را انجام داده ام، متاسفانه با تحمل این همه سختی اجازه ایستادن در بعضی مکان ها را نمی دهند.
کاملان گفت: با این که من در کنار خیابان نه سد معبری دارم و نه برای کسی مشکلی ایجاد می کنم، اما برخی نهادها من را اذیت می کنند و آرزوی من این است که کمی با من مدارا و اجازه بدهند به فرهنگ کتاب و کتاب خوانی کمک کنم و با من همکاری کنند تا روزیِ خانواده ام را از همین راه کسب کنم، اگر چه کفاف مخارج زندگی این روزها را نمی دهد اما باز هم خدا را شکر می کنم که با یک ماشین قسطی، این کار فرهنگی را راه انداخته ام و روزی خودم و فرزندانم را سر سفره می برم.
کاملان بیان داشت: شغل دومی ندارم و تنها شغل من همین است که به آن بسیار علاقه مندم، کتاب هایی که در کتابخانه ام دارم،معمولا کتاب های عمومی، رمان،تاریخی،روان شناسی،مذهبی و کودک است.
برخی مرا به خاطر کارم سرزنش می کنند
وی در خصوص برخی واکنش ها هم اظهار داشت: واکنش مردم وقتی من و ماشینم را می بینند خیلی عالی است و آن ها مشوق من هستند اما شاید برایتان عجیب باشد که در برخی از شهرها مرا سرزنش می کنند و میگویند برو آقا دنبال کارت حالا کی کتاب می خواند؟ این موقع از شب برو خانه ات و کنار خیابان نمان، گاهی مرا اذیت میکنند و گاهی سنگی به من پرت می کنند و حتی فحشی می دهند که آقا مردم نان ندارند بخورند، تو این جا کنار خیابان ایستادی و کتاب می فروشی!
کاملان می افزاید: این افراد نمی دانند که با خواندن همین کتاب اوضاع زندگی شان را می توانند بهتر کنند و پیشنهاد میکنم کتاب چهار اثر از فلورانس ترجمه گیتی خوشدل را حتما بخوانند و ببینند که راه و رسم زندگی چیست و چگونه باید رفتار کنند، خیلی ها نمی دانند که با کتاب خواندن و تغذیه ذهن و فکر خود چقدر بر روند زندگی شان اثر خواهند گذاشت، وقتی انسان کتاب می خواند بدون شک در راه و مسیر بهتری در زندگی قرار می گیرد.
امیدوارم مسئولان صدای من را بشنوند
او میگوید: من با حضور خبرنگاران به کارم امیدوارتر از گذشته شدم و تلاش می کنم سفیر کتاب خوبی در شهرهای مختلف خراسان بزرگ باشم و امیدوارم صدای من از طریق این مصاحبه به گوش مسئولان محترم برسد و کمی از مشکلات سر راه من برداشته شود.
محمد کاملان از آزویش هم گفت: آرزویم این است که مسئولان با دادن مجوزی باعث شوند ماموران سد معبر مرا در شهرها اذیت نکنند، فکر نمی کنم کار غیر قانونی انجام دهم و خوشبختانه مردم با من هستند و از این کار فرهنگی من حمایت می کنند، به تربت حیدریه بیشتر از شهرهای دیگر سفرمیکنم و مردم این خطه و مسئولانش پشت من بودند و از این کارم حمایت می کنند.
انتهای پیام/
!!تــوجـه
- لطفا نظرات خود را فقط در مورد همین مطلب بنویسید
- لطفا نظرات خود را به فارسی تایپ نمایید
- لطفا سعی کنید نظرتان مختصر و مفید باشد
- به نظرات دیگر کاربران احترام بگذارید