



به گزارش تابان تربت؛ فریدالدین ابوحامد محمد عطار کدکنی مشهور به شیخ عطّار نیشابوری یکی از عارفان، صوفیان و شاعران ایرانی سترگ و بلند نام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است.
وی در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در قریه کدکن از توابع وقت نیشابور زاده شد و در ۶۱۸ هجری به هنگام حملهٔ مغول در منطقه شادیاخ نیشابور به قتل رسید.
شهر زیبای کدکن زادگاه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری
در سنگ افراشته گور شیخ فریدالدین عطار ، که از آثار امیر علی شیر نوایی است، در ضمن اشعاری که به سال 891 هجری بر آن نگاشته شده، مولد و منشا عطار، زروند و محل سکونتش کدکن یاد شده است.
شیخ عالم شیخ عطار فرید
آنکه هستند اولیا او را مرید
طرفه عطاری که ازانفاس او
قاف تا قاف جهان شد مشکبو
خاک نیشابور تا یوم القیام
آبرو دارد از این عالی مقام
شد زرش را خاک نیشابورکان
مولدش زروند و کدکانش مکان
دولتشاه سمرقندی نیز تنها به کدکن به عنوان زادگاه عطار اشاره می کند و می نویسد «اصل شیخ از قریه کدکن است من اعمال نیشابور».
استاد شفیعی کدکنی نیز در مقدمه مختارنامه درباب زندگی عطار اشاره دارد که «بخصوص که مزار پدرش در زادگاه عطار هنوز با نام شیخ ابراهیم، معروف به پیر زروند است و زیارتگاه مردم»
محمدرضا شفیعی کدکنی از شاخصترین افرادی است که به تصحیح و پژوهش درباره آثار عطار پرداخته است.
شفیعی کدکنی در پژوهشی دربارهی عطار نیشابوری اینگونه مینویسد:
عطار از درون و از بیرون
عطار و منظومه فرهنگی پیرامون او از زندگی تاریخی تا افسانهها و از آثار مسلم او تا مجموعه وسیعی از مجعولات و منحولات دورههای بعد، که منسوب به اوست، بیشباهت به یک مذهب یا یک آیین نیست. در کنار هر مذهبی مشتی افسانه و اساطیر و مجموعه متناقضی از آرا میتوان دید که با همه تضادی که در اصل، با مبادی مرکزی آن آیین دارند، از جهاتی سبب حفظ و حراست از آن مذهب اند و در لحظه هایی همان حواشی و افزودهها، از نابودی آن اصول و مبادی مرکزی جلوگیری میکنند. یا بهتر بگوییم:بقای هر مذهبی را تناقضهای درونی آن تضمین میکند.
ارزش این حواشی و افزودهها، در بعضی از شرایط تاریخی، از آن اصول و مبادی مرکزی کمتر نیست، حتی در مواردی بسی مهمتر از اصل است، چهره قدیسگونه عطار، درست مانند یک مذهب، در درون همین افسانهها و همین سخنان مجعول رشد کرده و بدینگونه که امروز میبینیم، درآمده است.
تا وقتی کسی به این مذهب نگرویده است، بسیاری از اجزای این آیین در نظرش بیارزش و حتی مضحک جلوه میکند، اما وقتی در داخل این منظومه آیینی قرار گرفت، همه آن حرفهای ظاهرا سست و یا نامعقول، جلوه و جلای خاصی پیدا میکند و از هر جهت زیبا و استوار، سیطره خود را گسترش میدهد.
درک مبانی جمالشناسی شعر عطار نیز چنین حالتی دارد، یعمی التذاد شعر او، برای کسی که بیرون این منظومه قرار گرفته است، بسیار دشوار و تقریبا محال است.
آثار عطار
عطار را باید از نو شناخت، عطار راستین و عطار تاریخی را از عطارهای مجعول در طول قرون و اعصار جدا کرد، آثار برساخته درویشان مهملسرای مبتذل و بیمایه را از قلمرو آثار او به دور کرد و کار را از آثار مسلم و قطعیالصدور او آغاز کرد، عطار در مقدمهای که خود و به احتمال قوی در اواخر عمر به نثر نوشته است و در آنجا به نام و نشان مجموعه آثار خویش پرداخته است، تصریح میکند که وی دارای این آثار است: «الاهینامه» (خسرونامه)، «اسرارنامه»، «مصیبتنامه»، «منطقالطیر» (مقامات طیور)، «دیوان» (غزلیات و قصاید) و «مختارنامه» (مجموعه رباعیات). البته خود تصریح میکند که دو اثر منظوم خویش را به نام «جواهرنامه» و «شرحالقلب» از میان برده و نابود کرده است.
بنابراین هر گونه اثری که بدین نامها پیدا شود، ربطی به عطار ندارد و مجعول و منحول است، عطار از این شش مجموعه شعری به نام دو مثلث یاد میکند و گویا جدا از تذکره یک مثلث نثر نیز میخواسته است ترتیب دهد، شامل زندگینامه پیامبران و صحابه و اهل بیت، که گویا تألیف نشده یا اگر تألیف شده، اثری از آنها باقی نمانده است و در هیچ فهرست و کتابی هم اشارتی بدانها نرفته است.
او علاوه بر داشتن یک منظومه ذهنی خاص، دارای یک نظام زبانی ویژه نیز هست، زبانی که به لحاظ ساختارآوایی کلمات بیش و کم از زبان استانداردشده سبک خراسانی که عینا با تغییراتی اساس سبک سعدی و حافظ و دیگران را تشکیل میدهد متمایز است.
زندگی عطار
در میان بزرگان شعر عرفانی فارسی، زندگی هیچ شاعری به اندازه زندگی عطار در ابر ابهام نهفته نمانده است، اطلاعات ما در باب مولانا صد برابر چیزی است که در باب عطار میدانیم، حتی آگاهی ما درباره سنایی، که یک قرن قبل از عطار میزیسته، بسی بیشتر از آن چیزی است که در باب عطار می دانیم.
سال تولد او به درستی روشن است و نه حتی سال وفات او، اینقدر میدانیم که او در نیمه دوم قرن ششم و ربع اول قرن است، نه استادان او، نه معاصرانش و نه سلسله مشایخ او در تصوف، هیچ کدام، به قطع روشن نیست.
از سفرهای احتمالی او هیچ آگاهی نداریم و از زندگی شخصی و فردی او و زن و فرزند و پدر و مادر و خویشان او هم اطلاع قطعی وجود ندارد.
در این باب هر چه گفته شده، غالبا احتمالات و افسانهها بوده است و شاید همین پوشیده ماندن در ابر ابهام، خود یکی از دلایل تبلور شخصیت او باشد که مثل قدیسان عالم در فاصله حقیقت و رؤیا و افسانه و واقعیت در نوسان باشد.
اگر این «افسانهگون» بودن، در «قدیسوارگی» عطار تأثیری داشته، در متهم کردن او و آلودن نامش به شعرهایی بسیار سست و ناتندرست و ذهنیتی بیمارگونه و مالیخولیایی نیز بیتأثیر نبوده است، زیرا در این هفت قرنی که از روزگار حیات او میگذرد، مجموعه گوناگونی از شعرهای سست و بیمارگونه به نام او برساخته شده است که جدا کردن حقیقت وجودی عطار از آن یاوهها کار آسانی نیست.
بنابراین،جویندگان زندگینامه عطار همیشه نسبت به این مشکل اساسی باید آگاهی داشته باشند و در داوریهای خود جانب احتیاط را همواره رعایت کنند.
در آثار مسلم او تصریح به نام او که «محمد» است شده و خود در مواردی از همنامی خویش با رسول (صلی الله) یاد کرده است و در شعرهای خود تخلص عطار و فرید را آورده است و معاصر او محمد عوفی نیز در «لباب الالباب» به عنوان «الاجل فریدالدین افتخارالافاضل ابوحامد ابوبکر العطار النیشابوری سالک جاده حقیقت و ساکن سجاده طریقت» از او یاد کرده است.
تقریبا با اطمینان میتوان گفت که شاعر مورد بحث ما «فریدالدین محمد عطار» است و در نیشابوری بودن او تردیدی نیست، تذکره نویسان قدیم نیز نام پدر عطار را ابراهیم نوشتهاند و از او به نام «محمد بن ابراهیم بن اسحاق» یاد کردهاند.
جایگاه عطار در شعر فارسی
شعر عطار، از روزگار حیات او، در میان ارباب سلوک و معرفت با حسن قبولی شگرف روبهرو شده است، میدان نفوذ شعرش، نسل به نسل، در گسترش بوده است، بعد از آشوبهای حاصل از فتنه تاتار، وقتی جامعه ایرانی به بازسازی فرهنگی خویش کمر بسته و برخاسته است و این کار از طریق نسخههای خطی موجود فارسی قابل رسیدگی است.
نسخههای آثار عطار، قرن به قرن، روی در افزونی نهاده است، نه تنها آثار مسلم و اصیل او چنین سرنوشتی دارند که آثار منحول و مجعول و منسوب به او هم درپرتو نام او، به همین گونه در جامعه ایرانی و در میان فارسیزبانان جهان، با حسن قبول روبهرو شده است.
آمار قرن به قرن آثار او، که در فهرستهای کتابخانههای جهان امروز قابل بررسی است، این نکته را به شیوهای تجربی و استدلالی ثابت میکند.
پینوشت: نوشتار نقل شده از دکتر شفیعی کدکنی ، از مقدمه کتاب «منطقالطیر» عطار، مقدمه، تصحیح و تعلیقات از محمدرضا شفیعی کدکنی (نشر سخن) است.
انتهای پیام/
!!تــوجـه
- لطفا نظرات خود را فقط در مورد همین مطلب بنویسید
- لطفا نظرات خود را به فارسی تایپ نمایید
- لطفا سعی کنید نظرتان مختصر و مفید باشد
- به نظرات دیگر کاربران احترام بگذارید